به نام هستى بخش جهان آفرین
شکر و سپاس بى منتها، خداوند بزرگ را، که ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراط مستقیم ، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت صلوات اللّه علیهم اجمعین هدایت نمود.
و بهترین تحیّت و درود بر روان پاک پیامبر عالى قدر اسلام صلى الله علیه و آله ؛ و بر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، مخصوصا هفتمین خلیفه بر حقّش حضرت ابوالحسن ، امام موسى کاظم علیه السلام .
و لعن و نفرین بر دشمنان و مخالفان اهل بیت رسالت که در حقیقت دشمنان خدا و قرآن هستند.
محدّثین و مورّخین و از آن جمله ابوبصیر حکایت کند:
امام جعفر صادق علیه السلام به همراه خانواده و بعضى از اصحاب که من نیز همراه ایشان بودم ، اعمال حجّ را انجام دادیم و سپس به سوى مدینه منوّره بازگشت نمودیم .
در بین راه ، به محلّى رسیدیم که (اءبواء) نام داشت ، حضرت دستور فرمود تا قافله پیاده شوند و استراحت نمایند.
زیاده روی در خوردن خرما فرد را به امراض گرفتگی کبد مبتلا می کند
ادامه مطلب ...شخصى یهودى ، امیرالمؤ منین علیه السلام را راجع به زندانى که زندانیش را به اطراف زمین گردانید، مورد سؤ ال قرار داد. پس آنگاه حضرت فرمود: اى یهودى ! زندانى که زندانیش را به اطراف زمین سیر داد
روزى امیر مؤ منان قل هوالله احد را قرائت فرمود و چون از آن فارغ شد فرمود: یا هو من لا هو الا هو اغفرلى و انصرنى على القوم الکافرین .
ایشان در روز جنگ صفین همین را مى خواند و حمله مى برد.عمار یاسر پرسید:
کمیل مى گوید: با مولایم امیرالمؤ منین در مسجد بصره نشسته بودم و اصحابش با او بودند، به بعضى از آنان گفت : معنى قول خداى عزّوجلّ فیها یفرق کل امر حکیم چیست ؟
امام فرمود: شب نیمه شعبان است ، سوگند به کسى که جان على در دست او است هیچ بنده اى نیست مگر این که جمیع خیر و شر براى او در این شب تا همان شب آینده مقسوم است ، و هر بنده اى که این شب را احیاء کند و دعاى خضر علیه السلام را بخواند
جناب استاد علامه حسن زاده آملى فرمودند: رساله اى در امامت نوشتم چون به پایان رسید آن را به حضور شریف استاد علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان رضوان الله تعالى علیه ارایه دادم ، مدتى در نزد او بود و لطف فرمودند و یک دوره تمام آن را مطالعه فرمودند.
راویان حدیث و تاریخ نویسان آورده اند:در آن زمانى که حضرت ابوالحسن ، امام موسى کاظم صلوات اللّه علیه را از بصره به زندان بغداد منتقل کردند، حضرت به طور دائم مورد انواع شکنجه هاى روحى و جسمى قرار مى گرفت .و پس از مدّتى در اختیار سندى بن شاهک یهودى با بدترین و شدیدترین وضعیّت قرار گرفت .تا آن که در نهایت هارون الرّشید با توجّه به فضائل و مناقب ؛ و نیز موقعیّت اجتماعى امام علیه السلام ، از روى حسادت و ترس ، به فکر مسموم کردن و قتل آن حضرت افتاد.
ادامه مطلب ...یکى از اصحاب و راویان حدیث ، به نام علىّ فرزند ابوحمزه ثمالى حکایت نماید:روزى در خدمت حضرت ابوالحسن ، امام موسى کاظم علیه السلام نشسته بودم ، که شخصى از اهالى شهررى ، به نام جندب وارد شد و پس از سلام در گوشه اى روبروى حضرت نشست .امام علیه السلام پس از جواب سلام و احوال پرسى فرمود: برادرت در چه وضعیّتى است؟
ادامه مطلب ...مورّخین شیعه و سنّى در کتاب هاى خود حکایت کرده اند:شقیق بلخى در سال 149 به قصد حجّ خانه خدا، عازم مکّه معظّمه گردید، هنگامى که به قادسیّه رسید جوانى را دید که تنها و بدون همراه به سوى مکّه رهسپار است ؛ ولى او را نشناخت .شقیق گوید: با خود گفتم : این جوان از طایفه صوفیّه است ، که از مردم کناره گیرى کرده تا او را نشناسند، من وظیفه خود مى دانم که او را هدایت و راهنمائى کنم .
همین که نزدیک آن جوان رفتم ، بدون این که با او سخنى گفته باشم ، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود: