خطبه حضرت زینب (س) در کوفه

زینب ! کیست ؟ تو چه می دانی زینب کیست ؟ او بانوی بنی هاشم است که در صفات ستوده شده برترین است و کسی جز فاطمه (س) بر او برتری ندارد تا جایی که اگر بگوییم صدیقه کبری است حق گفته ایم. در پوشیدگی و حجاب چنان بود که کسی از مردان در زمان پدر و برادرنش او را ندیده بود ، جز در واقعه کربلا. او در صبر و قوت ایمان و تقوی منحصر به فرد بود و در فصاحت و بلاغت گویا از زبان امیر المومنین (ع) صحبت می کرد .( شیخ صدوق ،‏تنقیح المقال ، ج 3 ؟، ص 79 ) وی در مقامی بود که توانایی حفظ اسرار امامت را داشت بطوریکه حسین (ع) هنگام شدت بیماری حضرت زین العابدین (ع) مطالبی را به وی فرمود و آن بانو دارای منزلت نیابت امامت گردید . 

خطبه حضرت زینب (س) در کوفه  سخنان زینب (س) پس از شهادت سالار شهیدان و خطبه های آن حضرت در بازار کوفه و دربارگاه ابن زید و دربار یزید در شام چنان قوی و تکان دهنده بود که همگان را به حیرت واداشت و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرد.

ادامه مطلب ...

خطبه امام سجاد علیه السلام در کوفه

پس از ورود کاروان اسرای اهل بیت امام حسین علیه السلام به کوفه، زینب، ام کلثوم و فاطمه دختر امام حسین هر کدام سخنانی ایراد کردند و با افشاگریهایشان، پرده از جنایات حکومت اموی برداشتند و صدای گریه و ناله از مردم کوفه بلند شد. پس از آن امام سجاد علیه السلام برخاست، به مردم اشاره کرد که سکوت کنند، سپس حمد و ثنای الهی را بهجا آورد و بر رسول خدا درود فرستاد و فرمودای مردم! هر که مرا می شناسد، می داند من کیستم و هر کس مرا نمیشناسد، خود را به او معرفی میکنم: من علی بن الحسین بن علی بن ابی طالبم. فرزند آن کسی هستم که حرمت او را شکستند، نعمتش را گرفتند، اموالش را به غارت و یغما بردند و اهل بیتش را اسیر کردند. من پسر آن کسی هستم که او را کنار رود فرات، بی آنکه کسی را کشته باشد، به قتل رساندند. من فرزند کسی هستم که با زجر کشته شد و همین افتخار برای ما کافی است.

ادامه مطلب ...

ورود اهل بیت (ع) به مجلس یزید پلید

سخنان حضرت زینب (س) در مجلس یزید
سخنان حضرت امام زین العابدین (ع) در مجلس یزید

یزید ملعون چون از ورود اهلبیت طاهره علیهم السلام به شام آگهی یافت مجلس آراست و به زینت تمام بر تخت خویش نشست و ملاعین اهل شام را حاضر کرد، از آن سوی اهل بیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله را با سرهای شهداء علیهم السلام در باب دالاماره حاضر کردند در طلب رخصت باز ایستادند. نخستین زحر بن قیس (لعنه) که مأمور بردن سر حضرت حسین علیه السلام بود رخصت حاصل کرده بر یزید (پلید) داخل شد، یزید (لعنه) از او پرسید که وای بر تو خبر چیست؟

گفت یا امیرالمؤمنین بشارت باد ترا که خدایت فتح و نصرت داد همانا حسین بن علی با هیجده تن از اهلبیت خود و شصت نفر از شیعیان خود بر ما وارد شدند ما بر او عرضه کردیم که جانب صلح و صلاح را فرو گذارد و سر به فرمان عبیدالله بن زیاد فرود آورد و اگرنه مهیای قتال شود ایشان اطاعت عبیدالله بن زیاد را قبول نکردند و جانب قتال را اختیار نمودند. پس بامدادان که آفتاب طلوع کرد با لشکر برایشان بیرون شدیم و از هر ناحیه و جانب ایشان را احاطه کردیم و حمله گران افکندیم و با شمشیر تاخته بر ایشان بتاختیم و سرهای ایشان را موضع آن شمشیرها ساختیم، آن جماعت را هول و هرب پراکنده ساخت چنانکه بهر پستی و بلندی پناهنده گشتند بدانسان که کبوتر از باز هراسنده گردد، پس سوگند با خدا یا امیرالمؤمنین به اندک زمانی که ناقه را نحر کنند یا چشم خوابیده به خواب آشنا گردد تمام آنها را با تیغ درگذراندیم و اول تا آخر ایشان را مقتول و مذبوح ساختیم. اینک جسدهای ایشان در آن بیابان برهنه و عریان افتاده با بدنهای خون آلوده و صورتهای بر خاک نهاده همی خورشید بر ایشان می‌تابد، و باد خاک و غبار برایشان می‌انگیزاند و آن بدنها را عقابها و مرغان هوا همی زیارت کنند در بیابان دور.

ادامه مطلب ...

خطبه حضرت زینب(س) در شام

شیخ صدوق از بزرگان بنى هاشم و دیگران روایت مى کند:چون امام سجاد علیه السلام و اهل بیت بر یزید وارد شدند و سر امام حسین علیه السلام را آورده ، جلو یزید در تشتى گذاشتند، با چوبى که در دست داشت ، شروع کرد به زدن بر دندانهاى آن حضرت و این اشعار را مى خواند: (لعبت هاشم بالملک ...)"بنى هاشم با حکومت بازى کردند، نه خبرى آمده و نه وحیى نازل شه است .کاش اجدادم که در بدر شاهد بودند که قوم خزرج از فرود آمدن تیغهاى تیز مى نالیدند، از خوشحالى چهره افروخته مى شدند و گفتند: اى یزید! دستانت شل مباد!کیفر بدر را دادیم و بدرى دیگر آفریدیم و حساب ، برابر شد.از خندف نیستم اگر از فرزندان احمد، انتقام کارهایشان را نگیرم !"
چون زینب آن صحنه را دید، گریبان چاک زد و با صدایى سوزناک صدا زد: " یا حسین ! اى حبیب پیامبر! اى فرزند مکه و منا! اى زاده فاطمه زهرا! اى پسر محمد مصطفى ! همه را گریاند."
یزید ساکت بود. سپس به پا ایستاد و نگاهى به مجلس افکند و شروع به خطابه کرد و در آغاز، کمالات پیامبر را اظهار کرد و اعلام نمود که : ما به رضاى الهى صابریم ، نه از روى بیم و وحشت .آنگاه چنین خطبه خواند:

ادامه مطلب ...

خطبه حضرت امام سجاد (ع) در مسجد شام

حضرت على بن الحسین علیه السلام از یزید درخواست نمود که در روز جمعه به او اجازه دهد در مسجد خطبه بخواند، یزید رخصت داد؛ چون روز جمعه فرا رسید یزید یکى از خطباى مزدور خود را به منبر فرستاد و دستور داد هر چه تواند به على و حسین علیهما السلام اهانت نماید و در ستایش شیخین و یزید سخن براند، و آن خطیب چنین کرد.

امام سجاد علیه السلام از یزید خواست تا به وعده خود وفا نموده و به او رخصت دهد تا خطبه بخواند، یزید از وعده‏اى که به امام علیه السلام داده بود پشیمان شد و قبول نکرد . معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تأثیرى دارد؟ بگذار تا هر چه مى‏خواهد، بگوید. یزید گفت: شما قابلیتهاى این خاندان را نمى‏دانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث مى‏برند، از آن مى‏ترسم که خطبه او در شهر فتنه بر انگیزد و وبال آن گریبانگیر ما گردد (1) . به همین جهت یزید از قبول این پیشنهاد سرباز زد و مردم از یزید مصرانه خواستند تا امام سجاد علیه السلام نیز به منبر رود. یزید گفت: اگر او به منبر رود، فرود نخواهد آمد مگر اینکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کرده باشد! به یزید گفته شد: این نوجوان چه تواند کرد؟ ! یزید گفت: او از خاندانى است که در کودکى کامشان را با علم برداشته‏اند. بالاخره در اثر پافشارى شامیان، یزید موافقت کرد که امام به منبر رود.

ادامه مطلب ...