بسیارى از مورّخین و محدّثین حکایت کرده اند:روزى یکى از مؤمنین به نام ابراهیم جمّال خواست نزد وزیر هارون الرّشید - یعنى ؛ علىّ بن یقطین - برود؛ ولیکن علىّ بن یقطین از پذیرش و ملاقات با ابراهیم امتناع ورزید.پس از آن ، ایّام ذى الحجّه فرا رسید و علىّ بن یقطین جهت انجام مناسک حجّ، عازم مدینه منوّره و مکّه معظّمه گردید
ادامه مطلب ...عبداللّه بن عبّاس حکایت نموده است :روزى عمر بن خطّاب به امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام گفت : یا ابا الحسن ! تو در حکم و قضاوت بین افراد، بسیار عجول هستى و بدون آن که قدرى تاءمّل کنى ، قضاوت مى نمائى ؟!امام علىّ علیه السلام به عنوان پاسخ ، کف دست خود را جلوى عمر باز کرد و فرمود: انگشتان دست من چند عدد است ؟
یکى از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام ، به نام یعقوب سرّاج حکایت کند:روزى به قصد ملاقات و زیارت مولایم ، حضرت صادق آل محمّد علیهم السلام به منزل ایشان رفتم ، هنگامى که وارد شدم ، دیدم که آن امام بزرگوار کنار گهواره شیرخوارش ، حضرت ابوالحسن موسى کاظم علیه السلام ایستاده ؛ و جهت دل گرم کردن و آرام نمودن نوزاد، با او سخن مى گوید.
ادامه مطلب ...مرحوم شیخ حرّ عاملى و راوندى و دیگران بزرگان آورده اند:پس از آن که امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، یکى از فرزندانش به نام عبداللّه - که بزرگ ترین فرزند حضرت بود - ادّعاى امامت کرد.امام موسى کاظم علیه السلام دستور داد تا مقدار زیادى هیزم وسط حیاط منزلش جمع کنند؛ و سپس شخصى را به دنبال برادرش عبداللّه فرستاد تا او را نزد حضرت احضار نماید.
ادامه مطلب ...علىّ بن یقطین - یکى از دوستان و اصحاب امام موسى کاظم علیه السلام که وزیر هارون الرّشید نیز بود - حکایت کند:روزى هارون الرّشید بعضى از نزدیکان خود و همچنین امام موسى کاظم علیه السلام را براى صرف طعام دعوت کرد؛ و یکى از افراد خود را دستور داد تا بر سر سفره کارى کند که حضرت موسى کاظم علیه السلام شرمنده و خجل شود.
ادامه مطلب ...پیرمردى کهن سال به نام عیسى فرزند محمّد قرطى - که در حدود نود سال عمر داشت ، حکایت کند:
در سالى از سالها داخل زمین کشاورزى خود خربزه و خیار کشت کرده بودم ؛ و کنار زمین چاهى به نام (اُمّ عظام ) قرار داشت .
همین که کشت جوانه زد و رشد کرد، ناگهان ملخهاى بسیارى هجوم آوردند و تمامى زراعت نابود کردند، که بیش از صد و بیست دینار بر من خسات وارد شد، بسیار ناراحت و افسرده خاطر گشتم .
دو برادر به نام هاى زیاد حارثى و عبداللّه حارثى فرزندان شدّاد پیرامون چگونه زیستن و پوشیدن فرم لباس اختلاف داشتند؛ و براى حلّ اختلاف نزد امیرالمؤ منین امام علىّ علیه السلام حضور یافتند.زیاد گفت : یا امیرالمؤ منین ! برادرم عبداللّه غرق در عبادت شده ،
ادامه مطلب ...فتنهگران نباید توهم حضور مجدد در انتخابات را داشته باشند؛ آنها بزرگترین خیانت را به نظام اسلامی و مردم انجام دادند امروز ارتباط فتنهگران با دشمنان انقلاب محرز شده است
امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه کاندیداهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری نباید خود را فرشته نجات معرفی کنند و خدمات 34ساله انقلاب را زیر سوال ببرد، تاکید کرد: ما معتقدیم در راس ناقضین حقوق بشر دولت استکباری آمریکاست.
زمانى که تمام گروه هاى منحرف و احزاب کفر و نفاق بر علیه انقلاب اسلامى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله شوریدند؛ و جنگى را به عنوان (جنگ احزاب ) برپا کردند؛ که معروف به جنگ خندق مى باشد.
یکى از جنگ آوران دلیر در سپاه دشمن به نام عمرو بن عبدود به میدان آمد و با صداى بلند نعره کشید؛ و با نداى (هل من مبارز)،براى خود، هم رزم طلبید.
و چون او به عنوان قهرمان و دلیر قریش معروف بود، کسى یاراى رزم و مقابله با او را نداشت ، از این جهت بسیار فخر مى کرد و به خود مى بالید.