امام خامنه ای و علامه حسن زاده آملی

آقای خامنه ای می روند دیدن علامه حسن زاده آملی علامه حسن زاده جلوی حضرت آقا دوزانو نشسته و ایشون را مولا خطاب میکنن حضرت آقا ناراحت میشن و به علامه میگن اینکار را نکنید میدونید علامه چی جواب میده؟

علامه حسن زاده میفرماید:

اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمیکردم         

دعای حضرت مهدی (عج) برای مقام معظم رهبری در عرفات

 

این ولی خدا میگفت که در عرفات دیدم وجود نازنین امام عصر ارواحنا فداه به مقام معظم رهبری با اسم دعا میکرد . 

 

ادامه مطلب ...

پاسخ جالب بهلول عاقل

روزی بهلول از مسجد «ابوحنیفه» می‌گذشت، دید خطیب مردم را موعظه می‌کند. ایستاد و به سخنانش گوش داد. او می‌گفت: جعفربن محمد عقیده دارد که کارها با اختیار از بندگان، در صورتی که آنچه از بندگان انجام می‌دهند خواست خداست و انسان از خود اختیاری ندارد. دیگر این که در روز قیامت شیطان در آتش می‌سوزد و حال آن که شیطان از آتش آفریده شده است و آتش هم جنس خود را عذاب نمی‌کند.

ادامه مطلب ...

وجه تشابه


شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به مسخره بگیرد. به بهلول گفت: هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت: البته که هست.

ادامه مطلب ...

مسجد بهلول

مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم؛ گفت: برای چه، پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول می خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
 

ادامه مطلب ...

با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید

ملانصرالدین

 

در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده

 سرد می...شد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح

بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو

می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.

ادامه مطلب ...

حکایتهای آموزنده ( دو دوست

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند.
بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.یکی از

 آنها از سر خشم؛بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده

بود؛سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید،روی شنهای بیابان

 نوشت "امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد".

ادامه مطلب ...

حکایتهای آموزنده ( داستان عقرب

 

روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند. او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اما عقرب انگشت او را نیش زد. مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.رهگذری او را دید و پرسید: “برای چه عقربی را که نیش می زند، نجات می دهی؟”

ادامه مطلب ...

عاقبت چاپلوسی در دربار کریم خان زند

 

کریم خان زند هر روز صبح علی الطلوع تا شامگاه برای دادخواهی ستمدیدگان، رفع ستم و احقاق حقوق مردم در ارک شاهی می نشست و به امور مردم رسیدگی می کرد. یک روز مردی حقه باز و چاپلوس پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت، او طوری گریه می کرد که هق هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی داد.

ادامه مطلب ...

ناگفته‌های مذاکره آمریکا با ایران درباره عراق

 

کاظمی قمی تشریح کرد ناگفته‌های مذاکره آمریکا با ایران درباره عراق حسن کاظمی قمی؛ رئیس هیأت ایرانی مذاکره‌کننده با آمریکا در موضوع عراق است؛ تجربه مذاکره‌ای که پس از انقلاب اسلامی ایران، برای کمتر دیپلمات ایرانی اتفاق افتاده است، پرونده امنیتی عراق، کشور تحت اشغال آمریکا موضوع مذاکره بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده‌ آمریکا بود و خط قرمز تیم مذاکره‌کننده‌ ایرانی نیز همین بود؛ مذاکره فقط درباره‌ عراق.

ادامه مطلب ...