افطار امیرمؤمنان (علیه السلام) در شب آخر عمر خود (حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی)



lecture-175

از آن روزی که در خانه‌ی خدا به دنیا آمد، بیت الله مولِد او شد. بیت الله مشهد او شد. در تاریخ چنین مقامی پیدا نشده!  در خانه‌ی خدا به دنیا آمدن، در خانه‌ی خدا شربت شهادت نوشیدن! عقل مبهوت است!

آن صبحی که به نماز آمد، آن شب مهمان دخترش بود. دختر برای پدری که سلطنت بر ربع مسکون دارد، یعنی مشرق و مغرب تحت حکومت اوست، سفره‌ای که تهیه کرده بود، نان جو بود و نمک و شیر. سر سفره که نشست، گفت: کِى دیده‌ای پدرت سر یک سفره دو خورشت بخورد؟
 

 آمد نمک را بردارد که با نان جو و شیر افطار کند. فرمود: نمک را بگذار، شیر را بردار. با نان جو و نمک افطار کرد. چرا؟
برای اینکه مبادا در سرزمین حجاز و یمامه  یک نفر باشد که سفره‌اش از سفره علی کم‌رنگ‌تر است.
چنین کسی است که وقتی شمشیر به آن فرق خورد، جبرئیل بین زمین و آسمان گفت: «تهدّمت والله ارکان الهدی إنفصمت والله العروة الوثقی».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد