چطور تو چشمات نیگا کنم ...مادر



به بهانه روز تکریم مادران شهدا
نه دلشان می‌آمد من را تنها بگذارند، نه دلشان می‌آمد جبهه نروند. این اواخر ...

نه دلشان می‌آمد من را تنها بگذارند، نه دلشان می‌آمد جبهه نروند. این اواخر قبل از رفتن‌شان هر روز با هم یکی به دو می‌کردند. شوهرم به پسرم می‌گفت: «از این به بعد، تو مرد خونه‌ای باید بمونی از مادرت مراقبت کنی.»
پسرم می‌گفت: «نه آقاجون. من که چهارده سالم بیش تر نیست. کاری ازم بر نمی‌آد. شما بمونید پیش مادر بهتره»
- پدر جواب داد: اگه بچه‌ای، پس  می‌ری جبهه چه کار ؟ بچه بازی که نیست.
- لااقل آب که می‌تونم به رزمنده‌ها بدم.

 

2604_socity.jpg

دیدم هیچ کدام کوتاه نمی‌آیند، گفتم «برید، هر دو تایی‌تون برید.»
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد