یاس یعنی یک بغل خاطره ها
قصه ها اما بسی ناگفته ها
یاس یعنی بوی خوب خواستن
یاس یعنی یک بغل برخاستن
حضرت فاطمه (س) در اثر آگاهی از اسمای حسنای الهی به مقام منیع خلیفه خدا شدن نائل آمد ، زیرا تمام عناصر محوری استخلاف در هویّت آن حضرت جمع شد ، چون :مباهله ، آل عمران ، تطهیر ، احزاب ، مودّت و ایثار و اطعام مسکین و یتیم و اسیر «هل أتی» و سرانجام کوثر الهی را به نحو جمع سالم جمع کرد ، و کون جامعی بود که شایسته هبوط امین وحی «جبرئیل (ع)» و دریافت مصحف شد که در آن ملاحم سالف و آنف، ثبت، و غیب و شهادت، مشهود بود . ادراک کنه چنین انسان کامل و جامعی میسور نیست ؛ « ... ل أنّ الخلق فط موا عن معر فت ها » (1)، لیکن آنچه مقدور نیست، مورد دستور نیست و آنچه مورد تکلیف است ، معسور نیست .
رسول خدا (ص) به سلمان فرمود:
ای سلمان! محبت فاطمه در صد جا سودمند است که
آسانترین آنها هنگام مرگ و ورود به قبر، هنگام سنجش اعمال و بر
انگیختهشدن و گذر از پل صراط و محاسبه اعمال است.
خدایا ما ها که توی اداره ها و سازمان ها و دفتر های شخصی تیپ میزنیم خفن، به چه چیز خودمون می نازیم خدایش،مگه چی داریم، یه دست لباس یه قیافه ،رفتیم آرایشگاه درستش کردیم،آخه قبلا اسمش پیراشگاه بود الانا شده آرایشگاه
خب قیافه ما که با یه مشت کلا دکورش میاد پایین،به مدرکمون مینازیم که رفتیم با پول گرفتیم
چی داریم؟؟؟
ادامه مطلب ...آنچه که موجب تأسف و تأثر من شد فقدان یک چهرة نورانی است؛ که سالها پیشروی من در این جلسه شرکت میکرد. او با دقت تمام گوش میکرد و مطالب را هم ثبت و ضبط میکرد و گاهی هم به من مراجعه میکرد و سؤال میپرسید. ما ایشان را از دست دادیم و برای همیشه در دنیا از دیدارش محروم شدم.
بلى کانت فى ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء» (1)
روزى چند از این ماجرا نگذشته بود که حادثه دیگرى رخ داد.:دهکده فدک ملک شخصى نیست و نباید در دست دختر پیغمبر بماند!حاکم مسلمانان بمقتضاى راى و اجتهاد خود نظر مىدهد:آنچه بعنوان (فىء) در تصرف پیغمبر بود،جزء بیت المال مسلمانان است و اکنون باید در دستخلیفه باشد.بدین جهت عاملان فاطمه (ع) را از دهکده فدک بیرون راندهاند.
از خطبه دختر پیغمبر(ص
در عصر پیغمبر (ص) و صدر اسلام،مسجد تنها مرکز دادخواهى بود.هر کس از صاحب قدرتى شکایتى داشت،هر کس حقى را از دست داده بود،هر کس از حاکم یا زمامدار،رفتارى دور از سنت پیغمبر مىدید،شکوه خود را بر مسلمانان عرضه مىکرد،و آنان مکلف بودند تا آنجا که مىتوانند او را یارى کنند و حق او را بستانند.از دختر پیغمبر حقى را گرفته و با گرفتن این حق سنتى را شکسته بودند.
ادامه مطلب ...خانه عایشه ماتم کده است.على (ع) ،فاطمه،عباس،زبیر،فرزندان فاطمه حسن،حسین دختران او زینب و ام کلثوم اشک مىریزند.على بهمکارى اسماء بنت عمیس مشغول شست و شوى پیغمبر است.در آن لحظههاى دردناک بر آن جمع کوچک چه گذشته است؟خدا مىداند.کار شستشوى بدن پیغمبر تمام شده یا نشده،بانگى بگوش مىرسد:الله اکبر.
على به عباس:
-عمو.معنى این تکبیر چیست؟
در روزگار قدیم، پادشاهى سنگ بزرگى را در یک جاده اصلى قرار داد. سپس در گوشهاى قایم شد تا ببیند چه کسى آن را از جلوى مسیر بر میدارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکههاى خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسیارى از آنها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند؛ امّا هیچیک از آنان کارى به سنگ نداشتند!
نامش سیدعلی است. حدود شش سال است که به قم آمده و با جدیت تمام درس را می خواند. اینجا اساتید بزرگی مثل آقا سیدروح الله و آقای طباطبائی و ... درس می دهند و سیدعلی هم خوشحال است که می تواند از محضر این بزرگان استفاده ببرد. به پدرش خیلی علاقه دارد و پدر هم گاهی برایش نامه می نویسد و از حالش با خبر می شود.