وب گردی می کردم که به گل گفتههای باغبان لاله ها، امام شهدا، خمینی کبیر، رسیدم. انگار برای امروز صحبت میکرد. حرفهاش هیچ وقت بوی کهنگی نمیگیرن، صحبتهای آسید علی هم امروز همون صحبتهای دیروز امامه. خط عوض نشده ولی خط خطی شدیم. حرفهای آسید روح الله و آسید علی رو یکبار باهم مرور کنیم. رفقا، کار ندارم امروز چه خبره، یارای اول انقلابومون شدن خودی، ما ها که اون موقع تو گهواره بودیم، شدیم بیخودی. مسابقه گذاشتن تو تجمل گرایی و تملق نظام سلطه و غرب گرایی! امام روح الله میگفت:
1- ما را از چه می ترسانند؟ آمریکا خود را دلخوش می کند که با ایجاد رعب در دل ملت که سربازان قرآنند، می تواند وقف های در مسیر حق و عقبگردی از جهاد مقدس در راه خدا ایجاد کند؛ غافل از اینکه ترس از مرگ برای کسانی است که دنیا را مقرّ خود قرار داده و از قرارگاه ابدی و جوار رحمت ایزدی بی خبرند. 27/9/1358
2- ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصایب و فجایعْ صبر و استقامت کردند، که آنچه ما امروز می بینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگوار ما حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشته اند و در راه دین خدا یک چنان مصایبی را تحمل کرده اند. شما امروز چه می گویید؟ از چه می ترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر ـ علیهالسلام ـ و امام حسین ـ علیه السلام ـ را دارند، در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت آمیز... خود را ببازند.2/1/1342
3- روحانیون و مردم عزیز حزب اللّه و خانواده های محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیل ها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروز 10 سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته اند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم. 3/12/1367
4- اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوی باشد ترس از فانتوم ها نداشته باشید. ترس از آمریکا و شوروی و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام. پشت کنید به مساجد. 20/4/1359
5- مگر ملت ما حالا دیگر نشسته آنجا که یک فانتوم و دو فانتوم کاری انجام بدهد. این احمق ها نفهمیدند این را که با چهار تا مثلاً سرباز ـ سربازها که با اینها موافق نیستند ـ با چهار نفر از این درجه دارها مثلاً و امثال اینها می شود یک مملکت 35 میلیونی که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروی با همۀ قدرتی که دارد و با همۀ ابزاری که دارد و با همۀ سلاحهای مدرنی که دارد، در افغانستان پوزه اش به خاک مالیده شده. در عین حالی که اینها یک حماقتی است... اینها نمی فهمند که اگر فرضاً هم شما از پایگاه همدان پا شده بودید و آمده بودید و فرض کنید چند تا جا[را]هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید یا همان آسمان می مانید؟ ما از این امور نمی ترسیم. ما از قشرهای خودمان می ترسیم؛ از خودمان. چنانچه شما آقایان و همپالگی های شما، سنخ روحانیت همه ـ ایّدهم اللّه تعالی ـ اگر کارهایی خدای نخواسته انجام بدهید که از چشم ملت بیفتید، ولو در درازمدت، آن روز است که فانتوم لازم نیست دیگر، خود ملت شما را کنار می زند. 20/4/1359
6- بترسید از آن روزی که باز یک دیکتاتور را بیاورند و بالای سر شما بگذارند و من امیدوارم که نشود یک همچو روزی. باید ما غفلت نکنیم. هیچ اینطور نباشد که ما هی غرور پیدا بکنیم که نه دیگر کسی به ما کاری نمی تواند بکند. البته محاصرۀ اقتصادی را خیلی ازش نترسید و دخالت نظامی هم ازش، اینها را نترسید. یک غلطی کرد و حالا شاید پشیمان هم باشد. اما از این وسوسه ها بترسید. از این شیاطینی که توی جمعیت ها می آیند و بیخ گوش ها وسوسه می کنند، از اینها بترسید. از اینها که می آیند بیخ گوش شما می گویند که جمهوری اسلامی هم مثل زمان رژیم سابق، از اینها بترسید. رژیم سابق، شما می توانستید اینجا بنشینید؟ می توانستید این اجتماع را بکنید؟ از اینها که می گویند هیچ نشده، بترسید. از اینهایی که خرمن ها را آتش می زنند و می گویند ما برای خلق خدمتگزاریم، بترسید. از اینها بترسید. اینها افتاده اند توی جمعیت و می خواهند وسوسه کنند و شما را منحرف کنند از راه راست. 14/3/1359
حضرت امام سیدعلی هم منطبق بر مشی امام روح الله سکان داری می کند:
1- به آمریکا و ناتو اعتماد نکنید. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمىاندیشند. همچنین از آنان نترسید. آنان پوشالىاند و به سرعت ضعیفتر نیز شدهاند. حاکمیت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در 150 سال گذشته بوده است. به آنان امید نبندید و از آنان حساب نبرید. تنها به خداى متعال اعتماد کنید و فقط مردم خود را باور کنید. آنان در عراق شکست خوردند و با دست هاى خالى خارج شدند؛ در افغانستان چیزى به دست نیاوردهاند؛ در لبنان از حزباللّه، و در غزه از حماس شکست خوردند ... هیچ چیز طبق برنامه آنان پیش نرفته است، بت غرب نیز چون بت کمونیزم شکست و ترس ملتها ریخت. مراقب آینده باشید که شما را نترسانند. 14/11/1390
2- نباید بترسید؛ «و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه». از هیچ چیز نترسید، از سختىهاى راه نهراسید. نه اینکه بگوئید سختى نیست؛ چرا، سختى هست؛ اما از این سختى نترسید. به استقبال کارهاى دشوار و سخت بروید. کارهاى نشدنى را انجام بدهید. 20/7/1390
3- هر کسى تبلیغات سیاسى بدخواهان ملت ایران را دنبال کرده باشد، این را درمىیابد که تلاشهاى عملى، تلاشهاى اقتصادى، تلاشهاى سیاسى، تهدیدهاى امنیتى و نظامى، همه براى این است که این موجود فعال، زنده، پرنشاط و پرهمتِ توانا، یعنى ملت ایران را که در وسط میدان با شجاعتِ تمام ایستاده است و در حال حرکت به جلو است، از پیشروى باز بدارند، او را ناامید کنند، او را از حضور در این عرصه بترسانند. در حقیقت در مقابل شعار «ما میتوانیم» که امام بزرگوار این شعار را به ما تعلیم داد، انقلاب به ما جرأت داد که بگوئیم «میتوانیم»، می خواهند به ملت ایران بقبولانند که شما نمی توانید؛ با همهى توان در پى این هستند که این هدف را دنبال کنند . 1/1/1391
4- در جنگ احزاب، همه قبایل مشرک مکه و غیرمکه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروى رزمنده فراهم کردند؛ یهودىهایی هم که همسایه پیغمبر بودند و امانیافته پیغمبر بودند، خیانت کردند؛ اینها هم با آنها همکارى کردند. اگر بخواهیم این را با امروز مقایسه کنیم، یعنى آمریکا با آنها مخالفت کرد، انگلیس مخالفت کرد، رژیم صهیونیستى مخالفت کرد، فلان رژیم مرتجعِ نفتخوار مخالفت کرد. پولهاشان را خرج کردند، نیروهاشان را جمع کردند، یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابى که دلها را خیلى ترساند. اوایل همین سوره می فرماید: «و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا»؛ مردم را می ترساندند. الان هم همینجور است. الان هم یک عدهاى مردم را میترسانند: آقا بترسید. مقابلهى با آمریکا مگر شوخى است؟ پدرتان را در مىآورند! آن جنگ نظامىشان، این تحریمشان، این فعالیتهاى تبلیغى و سیاسىشان. در آخر این سوره باز می فرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدینة لنغرینّک بهم». مرجفون همینهایند. در یک چنین شرائطى، شرح حال مؤمن این است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نمی کنیم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند که اگر پابند به توحید باشید، پابند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمنها سراغتان مىآیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ دیدیم بله، آمدند. «و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما»؛ ایمانشان بیشتر شد. منافق، ضعیفالایمان، فى قلوبهم مرض - که طوائف گوناگونىاند - وقتى دشمن را مىبینند، تنشان مثل بید می لرزد؛ بنا می کنند به مؤمنین باللّه و زحمتکشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذیت کردن و فشار آوردن: آقا چرا اینجورى می کنید؟ چرا کوتاه نمىآئید؟ چرا سیاستتان را اینجورى نمی کنید؟ همان کارى که دشمن می خواهد، انجام می دهند. اما از آن طرف، مؤمنینِ صادق می گویند: ما تعجبى نمی کنیم؛ خب، باید دشمنى کنند. 19/7/1391
5- اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمى در هر کشورى می توانند سررشتهدار حرکت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلى آمد، کار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیارى و بیدارى بود، آن وقت کار درست خواهد شد. اوائل انقلاب، سى و یکى دو سال قبل از این، در یک قضیه بسیار مهمى، من و دو نفر دیگر که آن روز عضو شوراى انقلاب بودیم، از تهران رفتیم قم خدمت امام - امام آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نیامده بودند - تا نظر ایشان را نسبت به آن قضیه و اقدام مهم بپرسیم. وقتى قضیه را براى ایشان شرح دادیم، امام رو کردند به ما، گفتند از آمریکا می ترسید؟ گفتیم نه. گفتند پس بروید اقدام کنید. ما هم آمدیم اقدام کردیم و موفق شدیم. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر گرایشهاى انحرافى پا در میان گذاشت، کارها مشکل خواهد شد.21/9/1391
6- ما دنبال آن چیزى می رویم که قدرتهاى سلطهگر حقیقتا باید از آن بترسند، و من اعتقادم این است الان هم از همان می ترسند و آن، بیدار کردن روح حماسه و عزت اسلامى در همه امت اسلام است. آنها این را بدانند که ما این کار را خواهیم کرد . 4/8/1392
حالا خدا وکیلی کلید حل مشکلاتمون کجاست؟ تو غرب؟ تو دست عمو سام؟ اگر میشد با معامله و سرسپردگی به اهل کفر زندگی با عزت داشت، چرا امام حسین علیه السلام ولایت یزید رو تاب نیاورد و خودش و خونوادشو و شش ماهشو به کشتن داد!؟ این درسته که به خاطر درد نان، آن هم نه درد نان محرومان، درد نان خواص خود خوانده! با امریکا کنار بیاییم ولایت کفر را بپذیریم تا دلار تو حساب خارجیمون بریزیمو بر داریم!؟ سفر فرنگ بریم!؟ ماشین کذا و کذا سوار شیم!؟ پس درسهایی که از عاشورا گرفتیم کو؟ یک عمر شعار دادیم زیر بار ستم نمیکنیم زندگی!؟ جان فدا میکنیم در ره آزادگی!؟ دلم پر بود، ببخشید، یاد چاه افتادم و درد دل مولا، قربونش برم. ولی شکر من که با شما گلهای نازنین درد دل کردم.