خطبه اول نهج البلاغه (در باره آفرینش آسمان، زمین و آدم

آغاز آفرینش

سپاس و ستایش ویژه خداست که هیچ زبانی از عهده آن برنیاید، و شمارشگران زبردست و ماهر، شمار نعمتهای او را نتوانند، و تلاشگران پرتوان از ادای حقّ او ناتوانند، و ژرفای اندیشه بر کرانه بیکران او سرگردان است.

هیچ حصاری گستره صفات الهی را تنگ نگیرد، و دست و زبان از وصف جمالش درمانَد، و هنگام و پایانی بر آن نباشد.

ادامه مطلب ...

تضرع و مناجات

جناب حجة الاسلام حاج سید جعفر شاهرودى که از علماى عصر حاضر تهران است حکایت کردند که : شبى در شاهرود خواب دیدم که در صحرایى حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالى له الفرج ) با جماعتى تشریف دارند و گویا به نماز جماعت ایستاده اند، جلو رفتم که جمالش را زیارت و دستش را بوسه دهم ، چون نزدیک شدم شیخ بزرگوارى را دیدم که متصل به آن حضرت ایستاده و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سیمایش پیداست ، چون بیدار شدم در اطراف آن شیخ فکر کردم که کیست تا این حد نزدیک و مربوط به مولاى ما امام زمان است ، از پى یافتن او به مشهد رفتم نیافتم ، در تهران آمدم ندیدم ،
.

ادامه مطلب ...

دل باز نشود جز به زبان بسته

از سید کاینات روایت است که چون فرزندان و نبیره هاى آدم علیه السلام بسیار شدند در نزد وى سخن مى گفتند و وى ساکت بود، گفتند: اى پدر چه شد شما را که سخن نمى گویى ؟ گفت : اى فرزندان من چون خدا جل جلاله مرا از جوارش بیرون فرستاد با من عهد کرد و گفت گفتارت را کم کن تا به جوار من برگردی.

علمی که دزد ببرد چه سود

گویند ابوحامد محمد غزالى آن چه را فرا مى گرفت در دفترها مى نوشت . وقتى با کاروانى در سفر بود و نوشته ها را یک جا بسته با خود برداشت . در راه گرفتار راهزنان شدند. غزالى رو به آنان کرد و به التماس گفت : این بسته را از من نگیرید دیگر هر چه دارم از آن شما.

ادامه مطلب ...

جالینوس

آورده اند که فاضل اطباء جالینوس معاصر عیسى مسیح علیه السلام بود، و هنگامى که آن پیغمبر خدا مبعوث شد، جالینوس پیر شکسته بود، و چون شنید که آن بزرگوار مرده زنده مى کند، گفت : این طبّ نیست این نبوّت است لذا از غیب بدو ایمان آورد، و خواهرزاده خود بولص را به متابعت آن جناب امر فرمود و وى را به سویش گسیل داشت و خود از مهاجرت به سبب پیرى و ناتوانى عذر خواست و نامه اى بدین مضمون براى آن حضرت ارسال داشت :

ادامه مطلب ...

ناصرالدین شاه و حکیم جلوه

 روزى جناب استاد شعرانى از آزادگى و بى اعتنایى مرحوم جلوه به اعتبار دنیوى براى ما حکایت فرمود که آن بزرگوار در مدرسه دارالشفاى تهران حجره داشت ، وقتى مریض شد و ناصرالدین شاه با تنى چند از ارکان مملکت به عیادتش رفتند، نخست از اسم جلوه بین شاه و حکیم جلوه سؤ ال و جوابى رد و بدل شد که از اظهار آن در این محفل منفعلم .

ادامه مطلب ...

حقانیت حضرت علی(ع)

جناب استاد ما علامه طباطبایى صاحب تفسیر قیّم و عظیم المیزان (رضوان الله علیه ) فرموده است که :استاد ما مرحوم آقا سید على قاضى حکایت کرد که کسى از جنى پرسیده است (و فرموده است شاید آن کس خود مرحوم قاضى بوده است ): طایفه جن به چه مذهب اند؟ آن جن در جواب گفت : ((طایفه جن مانند طایفه انس داراى مذاهب گوناگون اند، جز این که سنى ندارند براى آن که در میان ما کسانى هستند که در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند.))

ادامه مطلب ...

جوشیدن آب از زیر سنگ

روایت کرده اند که چون امیر مؤ منان علیه السلام و اصحابش به سوى صفین عازم شدند، ذخیره آب تمام شد و تشنگى شدید بر سپاهیان عارض گشت . به امید آن که آبى بیابند و به اطراف رفته ، جستجو کردند؛ لیکن هر چه جستند کمتر یافتند.امیر مؤ منان علیه السلام ، آنان را مقدارى از مسیرى که مى رفتند خارج ساخته ، به سوى دیگرى برد. مقدارى که رفتند، دیرى در وسط بیابان پدیدار گشت . حضرت ، آنان را به سوى دیر برد، تا آن که به جلوى آن رسیدند و امر فرمود، تا کسى را که در آن جا بود، صدا زنند.

ادامه مطلب ...

فضایل و کمالات فرزانگان سر شیعه

جناب استاد عّلامه طباطبایى فرموده اند: با آقاى کربن فرانسوى و تنى چند از دانشمندان دیگر در تهران جلسه گفت و شنود علمى داشتیم ؛ روزى در آن جلسه مهمانى فرانسوى بر ما وارد شد، مردى فاضل بود و سؤ الاتى حساب شده مى کرد، اظهار داشت که من از مطالعه در کتب ملل و نحل به اسلام رسیده ام و از اسلام به شیعه اثنا عشرى ، و من مسلمانى از امامیه اثنا عشرى هستم ، و حتى به سرّ شیعه ایمان و اعتقاد دارم . از مترجم پرسیدم : مرادش از سرّ شیعه چیست ؟
گفت : حضرت بقیة الله قائم آل محمد(ص)

قصیده طغراییه

مرحوم آقاى قمشه اى مى فرمودند: وقتى در یکى از مجالس مهم تهران که سیاسى بود، و هم به عنوان جشن عروسى بنام ، شعراى شیعه و سنّى را دعوت کرده بودند، مرا نیز خواستند عذر آوردم و بالاخره ملزم به حضور شدم در آن جلسه هر کس ‍ به مناسبت جشن عروسى اشعارش را مى خواند. از من نیز خواستند که از اشعارت بخوان چون اکثر حضّار را سنّى دیدم قصیده غرّاى طغراییه را که 76 بیت است از بدو تاختم به مدد غیبى بدون هیچ سکته و لکنت خواندم و چون به این ابیات رسیدم :

آیینه حسن اعظم ایزد

الا شه دین علىّ اعلى نیست

مولى است بر اهل دل پس از احمد (ص )

هر کس نه غلام او است مولى نیست

فرمان ولایتش خرد داند

اى مردم با خرد به شورى نیست

همه اهل مجلس از شیعه و سنّى طوعا اءو کراها احسنت احسنت گفتند.