حارث همدانى یکى از اصحاب و دوستان حضرت امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السلام است حکایت کند:
شبى به منزل امیرالمؤ منین ، امام علىّ علیه السلام وارد شدم و ضمن صحبت هائى به آن حضرت عرض کردم : یا امیرالمؤ منین ! از شما خواسته اى دارم ؟
حضرت فرمود: اى حارث ! آیا مرا سزاوار و شایسته شنیدن خواسته ات مى دانى ؟
گفتم : بلى ، یا امیرالمؤ منین ! شما از هر کسى والاتر و شایسته تر هستى .
حضرت فرمود: ان شاءاللّه که خداوند به وسیله من جزاى خیرى به تو دهد؛ و سپس از جاى خود برخاست و چراغ را خاموش نمود و اظهار داشت : علّت این که چراغ را خاموش کردم ، چون دوست نداشتم ذلّت پیشنهاد و خواسته ات را در چهره ات بنگرم ؛ و بتوانى به آسودگى و بدون هیچ واهمه اى خواسته هایت را بیان کنى .بعد از آن ، افزود: از حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که فرمود: حوایج و خواسته هاى انسان به عنوان امانت خداوندى است ، که باید در درون او مخفى بماند؛ و براى کسى غیر از خداى سبحان بازگو نکند.پس از آن فرمود: هرکه حاجت و خواسته برادرش را بشنود بایستى او را کمک نماید و خواسته اش را برآورده کند البته تا جائى که مقدور باشد نباید او را ناامید و مأ یوس گرداند .