الحمد لله الذى لا اله الا هو
تـرجـمـه :
ستایش خداوندى را سزا است که هیچ معبود بحقى جز ذات مقدس او نیست .
شرح : بدانکه حمد در برابر احسان اختیارى است . ولى مدح ستایش بر مطلق احسان و نـیـکـى اسـت . و شکر ستایش در برابر نعمت مى باشد . خواه بزبان باشد ، که آن را ثـنـا گـویـند . و یا بقلب که اعتقاد به صفات نیک نعمت دهنده داشته باشد . و یا بسایر اعـضـاء و جـوارح ، کـه آن تـحـمـل زحـمـات اطـاعـت و فـرمـانـبـرى نـعـمـت دهـنـده بـاشـد . حاصل آنکه شکر ، عملى است در مقابل نعمت منعم . و چون هر کمالى از رشحات فیض کمالات حـضـرت حـق اسـت ، و کـمـال حـضـرت حـق تـعـالى مـفـیـض کـمـال هـر مـوجـودى اسـت ، پـس سـتـایـش کـمـال هـر مـوجـودى بـازگـشـت بـسـتـایـش کـمـال حضرت احدیت
اسـت . لذا بـصـورت جـمـله الحـصـاریـه گـفـته مى شـود الحـمـدلله کـه تـمـام افـراد حـمـد مـخـتـص اسـت بـه خـداونـد مـتـعـال ، و سـتـایـش هـر حـمـد کننده نسبت بهر محمودى ستایش خداوند است ، خواه حمد کننده التفات باین مطلب داشته باشد و خواه غافل باشد .
حـمـد را هـم مـراتـبـى اسـت : اول - حـمـد و ثـناى حضرت حق بر کمالات ذاتیه خود . چنانکه رسـول خـدا صـلى الله علیه و آله فرمود : لا احصى ثناء علیک کما اثنیت على نفسک (34) . یـعـنـى : (مـن نـتـوانم ثناى تو را نمایم آن نحوى که تو بر ذات مقدس خود ثنا گـوئى ) . دوم - حـمـد و ثـنـاى مـلائکـه مقربین عالم اءعلى و آسمانها . سوم - حمد و ثناى افراد انسان در برابر نعمتهاى ظاهرى و باطنى . چهارم - حمد و ثناى سایر موجودات که هـر یـک بـا زبـان خـویـش در مـقـام ستایش حضرت حق مى باشند و ان من شى ء الا یسبح بـحـمـده و لکـن لا تفقهون تسبیحهم - اسراء آیه 44 - یعنى : (و هیچ موجودى نیست مگر اینکه تسبیح و ستایش او را مى کند ولى شما تسبیح آنها را نمى فهمید) . وتمام موجودات عالم هر یک بزبانى ستایش حق تعالى را مى کنند .(36) .
تـنـبیه - ذکر کلمه هو در مجلد لا اله الا هو که نفرمود لا اله الا الله و از اسـم ظـاهـر بـه ضـمـیـر عدول کرد ، مشتمل بر اءسرار معنویه است ، که بیان آن مناسب با وضع این تاءلیف نیست . در اینجا فقط بذکر اجمالى از آن اکتفاء مى کنیم .
بدان که هر اسمى از اءسماء خداوند متعال مـثـل : عـلیـم ، قدیر ، مرید و و و دلالت دارد بر اتصاف ذات اءحدیث بآن صفت . مثلا علیم دلالت بر علم ، و قدیر بر قدرت ، و مرید بر اراده و همچنین است سایر اءسماء . و اءما لفظ ضمیر هو اشاره بذات اءحدیث مـن حـیـث الذات اسـت ، و لذا گـفـتـه شـده کـه لفـظ هـو اءخص از لفظ الله است که دلالت بر ذات دارد به لحاظ الوهیت آن ، و بهمین جهت گفته شده که جمله لا اله الا هو عماد و ستون توحید است .
در تـفـسـیـر بـرهـان (37) از امـیـرالمـومـنـیـن عـلیـه السـلام نقل شده که فرمود : یک شب قبل از جنگ بدر خضر را در خواب دیدم ، و گفتم چیزى به من تعلیم کن که بوسیله آن بر دشمنان پیروز شوم . گفت : بگو : یا هـو مـن لا هو الا هو و چون صبح شد ، خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رفتم ، و آن داسـتـان را بـراى آن حـضـرت نـقـل کـردم . آنـحضرت فرمود : یا على اسم اءعظم را آمـوخـتـه اى و روز بـدر هـم پـیـوسـتـه ایـن کـلمات ورد زبانم بود .
آنچه در چشم جهان بینت نکو است |
عکس حسن و پرتو احسان اوست |
گر بر آن احسان و حسن اى حق شناس |
و زتو روزى در وجود آید سپاس |
نام این ، و آن لباس او بود |
الله اسـم عـلم اسـت بـراى آن وجـود مـقـدس که جامع جمیع صفات کمالیه و جـمـالیـه ، و مـنـزه از صـفـات مـمـکـنـات اسـت . و لذا تـمـام اءسـمـاء و صـفات حق در لفظ الله بـطـور اجمال جمعى مندرج است . و کلمه الله نزدیکترین اءسماء باسم اءعظم است .
در کـتـاب تـوحـیـد صـدوق از اءمـیـر المـومـنـیـن عـلیـه السـلام نـقـل شده که فرمود : ان قولک الله اعظم اسم من اءسماء الله و هو الاسم الذى لا یـنـبـغـى ان یـسـمـى بـه غـیـر الله ... یـعـنـى : مـحـقـقـا گـفـتـار تو به لفظ الله بزرگترین اسمى است از اءسماء الهى ، اسمى است که شایسته نیست غیر از خدا - نام مخلوق - بدان نامیده شود .
البته این اسم مبارک مختص به ذات واجب الوجود است . در تفسیر صافى از حضرت رضا عـلیـه السلام نقل شده که فرمتود : ... آنها اءقرب الى اسم اءلاعظم من ناظر العین الى بـیـاضـهـا یعنى : کلمه الله نزدیک ترین اسم است باسم اءعظم که از ناظر چشم به سفیدى چشم نزدیکتر است . (35)
لا اله الا هو این جمله در مواضع متعددى از قرآن آمده ، و از اءشرف آیات قرآنى است ، کـه دلالت بـر یـگـانـگـى ذات خـداونـد دارد . و رکـن اءعـظـم اصـول دیـن مـى بـاشـد . در کـتـاب تـوحـیـد صـدوق از رسـول خـدا صـلى الله عـلیـه و آله نـقـل شـده کـه فـرمـود مـن قـال لا اله الا الله مـخـلصـا دخـل الجـنة (هر کس که از روى اخلاص - این کلمه - لا اله لا الله را بـر زبان آورد بهشت شد) . بعد فرمود : گفتن از روى اخلاص آن است که او را از معاصى باز دارد .
و نـیـز در کـتـاب تـوحـیـد در تـفـسـیر کلمه الله از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود : حرف اءلف کلمه الله اشاره به نعمت هاى ما مى باشد ، کـه خـداونـد بـخـلق خـود عطا فرموده ، و لام اشاره باین است که خداوند خلق خود را به ولایـت مـا الزام نـمـوده . راوى گـویـد سـپـس مـن سـؤ ال کـردم از حـرف هـاء آخـر کـلمـه ، امام فرمود : اشاره است به اینکه خوار و ذلیل است هر که مخالفت کند محمد و آل محمد را
تـنـبیه - ذکر کلمه هو در مجلد لا اله الا هو که نفرمود لا اله الا الله و از اسـم ظـاهـر بـه ضـمـیـر عدول کرد ، مشتمل بر اءسرار معنویه است ، که بیان آن مناسب با وضع این تاءلیف نیست . در اینجا فقط بذکر اجمالى از آن اکتفاء مى کنیم .
بدان که هر اسمى از اءسماء خداوند متعال مـثـل : عـلیـم ، قدیر ، مرید و و و دلالت دارد بر اتصاف ذات اءحدیث بآن صفت . مثلا علیم دلالت بر علم ، و قدیر بر قدرت ، و مرید بر اراده و همچنین است سایر اءسماء . و اءما لفظ ضمیر هو اشاره بذات اءحدیث مـن حـیـث الذات اسـت ، و لذا گـفـتـه شـده کـه لفـظ هـو اءخص از لفظ الله است که دلالت بر ذات دارد به لحاظ الوهیت آن ، و بهمین جهت گفته شده که جمله لا اله الا هو عماد و ستون توحید است .
در تـفـسـیـر بـرهـان (37) از امـیـرالمـومـنـیـن عـلیـه السـلام نقل شده که فرمود : یک شب قبل از جنگ بدر خضر را در خواب دیدم ، و گفتم چیزى به من تعلیم کن که بوسیله آن بر دشمنان پیروز شوم . گفت : بگو : یا هـو مـن لا هو الا هو و چون صبح شد ، خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رفتم ، و آن داسـتـان را بـراى آن حـضـرت نـقـل کـردم . آنـحضرت فرمود : یا على اسم اعظم را آمـوخـتـه اى و روز بـدر هـم پـیـوسـتـه ایـن کـلمات ورد زبانم بود .